به نقل از روزنامه الیومالسابع-اخیرا گزیدهای از کتاب
مثنوی، سروده مولانا جلالالدین محمد بلخی، شاعر و صوفی ایرانی، با ترجمه
علی عیسی العاکوب، شاعر و مترجم پرکار سوری با عنوان «الطریق الیالله» در
سه جلد به زبان عربی منتشر و از سوی انتشارات دار النینوی در دمشق منتشر
شده است.
عیسی علی العاکوب، استاد زبان و ادبیات عرب در حلب که نقطه عطف مولویپژوهی
در جهان عرب به شمار میرود، پیش از این آثار دیگری از مولانا را که در
میان عربها و غربیها به رومی شهرت دارد از زبان فارسی به عربی ترجمه کرده
و در کارنامه او میتوان به ترجمه «فیه ما فیه» برای اولین بار در سال
2000، ترجمه گلچینی از دیوان «غزلیات شمس» در سال 2001، ترجمه «مجالس
السبعه» در سال 2004، ترجمه «رباعیات مولانا» در همان سال، و ترجمه رسائل و
نامههای او تحت عنوان «رسائل مولانا جلالالدین رومی» اشاره کرد.
هری نمی توانست باور کند که کسی می تواند چنین دخالت کند.
"بیا،" او به رون گفت. او پرتوی بانوی چربی را باز کرد و از سوراخ بالا رفت.
هرمیون به راحتی این کار را نکرد. او از طریق سوراخ پرتره رون را دنبال کرد، در حالی که یک غاز عصبانی به آنها زل زده بود.
"آیا شما به گریفیندور اهمیت نمی دهید، فقط به خودتان اهمیت میدهید، من نمیخواهم اسلیترین برنده جام حذفی شود، و شما تمام امتیازاتی که از پروفسور مک گونگال بدست میآورید برای دانستن در مورد جادوئی سوئیچینگ" است.
"گمشو."
"درست است، اما من به شما هشدار دادم، شما فقط به یاد داشته باشید آنچه که من گفتم زمانی که شما در فردا در خانه قطار هستید، شما چنین است -"
اما آنچه آنها بود، آنها متوجه نشدند. هرمیون به پرتره بانوی چربی برگشت و داخل خودش نشست و یک نقاشی خالی رو گرفت. بانوی چربی یک دیدار شبانه داشت و هرمیون از برج گریفیندور قفل شد.
"حالا چه میخواهم بکنم؟" صدایش را پرسید.
رون گفت: "این مشکل شماست. "ما باید برویم، می خواهیم دیر شود."
هرمیون با آنها دست و پنجه نرم کرد.
او گفت: "من با شما می آیم."
"تو نیستی."
"D شما فکر می کنم من قصد دارم به ایستادگی کردن در اینجا و منتظر Filch گرفتن من؟ اگر او همه سه نفر را پیدا کند، به او حقیقت را می گویم، که من سعی داشتم از شما متوقف شوم، و شما می توانید به من کمک کنید. "
"رون با صدای بلند گفت:" تو عصبی هستی. "
هری به شدت گفت: "خب، هر دو شما!" "من چیزی شنیده ام".
این یک نوع خفگی بود.
خانم نوریس؟ "رون نفس می کشد، از تاریکی تکان می خورد.
خانم نوریس نیست. این ناول بود او روی زمین پیچ خورده بود، به سرعت خوابید، اما به تدریج در حال نزدیک شدن، ناگهان بیدار شد.
"تشکر از خداحافظی که مرا یافتی! من برای ساعت ها از اینجا بیرون آمده ام، رمز عبور جدید را به یاد نمی آورم تا به رختخواب بروم. "
"صدای خود را پایین نگه دارید، نویل. رمز عبور 'Pig snout'، اما اکنون به شما کمک نخواهد کرد، Lady Fat در جایی رفته است. "
هری گفت: "بازوی شما چگونه است؟"
نویل گفت: "خوب، آنها را نشان می دهد. "خانم پومفری آن را در یک دقیقه اصلاح کرد."
"خوب - خوب، نگاه، نویل، ما باید جایی باشیم، بعدا خواهیم دید."
آن فین
(۲۰۰۱-۲۰۰۳)
تقریبا مثل تمام هم سن و سالانم، من هم با انید بلایتون کتابخوان شدم.
کتاب آنتونی باکریج درباره جنینگز و مدرسه پیشدبستانیاش را هم دوست
داشتم. اما ویلیام در کتابهای ریکمال کرامپتن، کاراکتر مورد علاقهام بود.
تقریبا تمام ۳۹ جلد سری ویلیام را داشتم و او تبدیل شده بود به برادر
خیالی و بهترین همراهم.
بچهها هرگز توصیههای معقول را نمیپذیرند اما در الگوبرداری از یک روشِ
بد، فوقالعادهاند. درنتیجه اگر والدین قسمت عمدهای از زمان خود را پای
صفحه نمایشها بگذرانند، به ندرت میتوانند انتظار چیز متفاوتی از فرزند
خود داشته باشند. این واقعیت را به موضوع اضافه کنید که تمام مطالعات نشان
میدهد که بچههایی که هر شب برایشان کتاب خوانده میشود، عملکرد بهتری در
مدرسه –حتا در ریاضیات خواهند داشت. شاید نتوانید گوشی موبایلتان را کنار
بگذارید اما حداقل روزی نیم ساعت بدون وقفه برای کودک خود کتاب بخوانید. و
این کار را از سنین پایینتر شروع کنید.
همانطور که هری و ران برای شام به قلعه می رفتند، جیب های آنها با کیک های سنگی که آنها بسیار مؤدبانه بودند از آنها متنفر بودند، هری فکر کرد که هیچ یک از درس هایی که او تا به حال به آن داده بود، چای با هقرید آیا هگارد این بسته را فقط در زمان جمع آوری کرد؟ در حال حاضر کجا بود؟ و آیا هقرید چیزی در مورد اسنیپ می دانست که نمی خواست هری را بگوید؟
فصل 9
نیمه شب دوئل
هری هرگز باور نکرد که او یک پسر را که از دادلی خوشش می آید ملاقات کند، اما قبل از اینکه او را دراکو مالفوی ملاقات کند. با این حال، Griffindors سال اول تنها Potions با Slytherins داشتند، بنابراین آنها مجبور نبودند تا با مالفوی بسیار کار کنند. یا حداقل، آنها تا زمانی که متوجه نشوند که در اتاق عمومی مشترک گریفیندور پنهان شده بودند، آنها را نادیده گرفتند. درس های پرواز شروع می شود در روز پنج شنبه - و گریفیندور و Slytherin خواهد شد یادگیری با هم.
هری به طور تاریک گفت: "به طور معمول. "فقط آنچه من همیشه می خواستم. برای ایجاد یک احمق از خودم بر روی جاروبرقی در مقابل مالفوی. "
او به دنبال یادگیری پرواز بیش از هر چیز دیگری بود.
ران به طور منطقی گفت: "شما نمی دانید که شما خودتان را احمق خواهید کرد." "به هر حال، می دانم که مالفوی همیشه در مورد اینکه چطور او در کوییدیچ خوب است، اما من شرط می بندم که این همه صحبت است."
مالفوی قطعا در مورد پرواز بسیار صحبت کرد. او با صدای بلند در مورد اولین سالها شکایت کرد و هرگز به تیم تیم کوییدیچ نرسید و به داستانهای طولانی و غرورآمیز که همیشه به نظر می رسید او را به شدت فرار از مغول ها در هلیکوپتر می کرد، گفت. او تنها نیست، با این حال: همانطور که Seamus Finnigan به آن گفت، او بیشتر دوران کودکی خود را در زرق و برق در اطراف حومه شهر خود در جارو برقی اش گذراند. حتی رون به همه کسانی که می خواهند در مورد زمانی که تقریبا به یک جارو برقی چسبیده به جارچی قدیمی چارلی گوش می دادند بگوید. هر کس از خانواده های جادوگر به طور مداوم درباره کوییدیچ سخن می گفت. ران در حال حاضر یک بحث بزرگ با دین توماس، که خوابگاه خود را در مورد فوتبال به اشتراک گذاشته است. ران نمیتوانست ببیند چه چیزی در مورد یک بازی هیجان انگیز بود و فقط یک توپ داشت که هیچکس مجاز به پرواز نبود. هری Ron prodding پوستر دین تیم فوتبال West Ham را گرفت و تلاش کرد تا بازیکنان را حرکت دهد.
مسئولان انتشارات هارپرکالینز میگویند کتاب در فرمتهای مختلف چاپی منتشر
خواهد شد و علاوه بر آن نسخههای الکترونیک و صوتی کتاب نیز به طور همزمان
در بازار بریتانیا و آمریکا توزیع میشود.
بخش عمدهای از سهم درآمد دیوید کامرون به موسسات خیریه فعال در امور
کودکان معلول، بیماران آلزایمری و نیروهای بازنشسته ارتش اختصاص خواهد
یافت.
کامرون در این کتاب درباره سیاستهای دولتش برای رشد و توسعه اقتصادی
بریتانیا و اصلاحات در زمینه آموزش و رفاه را توضیح داده است. در کتاب
خاطرات نخست وزیر سابق درباره تحولات جهان مثل بهار عربی، ظهور داعش، حمله
به اوکراین، جنگ لیبی، عراق و سوریه نیز شرح داده شده است.