تاپسو

تاپسو

تاپسو

تاپسو

صدای ترول را شنیده باشد


به طور ناگهانی کوبنده و با صدای بلند، سه نفر از آنها بلند شد. آنها متوجه نشدند که چه راکتی ساخته شده اند، اما البته، کسی که در طبقه پایین باید سقوط ها و صدای ترول را شنیده باشد. یک لحظه بعد، پروفسور مک گونگالل به اتاق رفت و به دنبال آن، اسنپه را پشت سر گذاشت، و کویورل در حال عقب کشیدن بود. Quirrell یک نگاه به ترول، بیرون کشیدن یک خون آشام ضعیف، و به سرعت در یک توالت نشستن، دلخراش خود را قفل شده است.

اسنایپ خم به ترول. پروفسور مک گونگالل به رون و هری نگاه کرد. هری هرگز نظرش را ندیده بود. لبهایش سفید بود. امید به بردن پنجاه امتیاز برای گریفیندور به سرعت از ذهن هری فرو ریخت.

پروفسور مک گونگال می گوید: "چه چیزی روی زمین بود؟" با خشم سرد در صدای او گفت. هری نگاه کرد به رون، که هنوز با قطبش در هوا ایستاده بود. "شما خوش شانس بودی که کشته نشدی چرا شما در خوابگاه خود نیستید؟ "

اسنیپ به هری نگاه کرد. هری نگاهی به کف اتاق کرد. او آرزو می کرد که رون کمربند خود را پایین بیاورد.

سپس یک صدای کوچک از سایه ها بیرون آمد.

"لطفا، پروفسور مک گونگال - آنها به دنبال من بودند."

"خانم گرنجر!"

هرمیون در نهایت توانست به پایش برود.

"من به دنبال ترول بودم، چون من فکر می کردم که می توانم با آن خودم را مقابله کنم - شما می دانید، زیرا همه چیز را در مورد آنها خوانده ام."

ران گرز خود را انداخت. هرمیون گرنجر، دروغ گفتن به یک معلم؟

"اگر آنها من را پیدا نکرده بودند، اکنون من مرده ام. هری بند خود را به صورت خود جاروب کرد و رون با باشگاه خودش از آن خارج شد. آنها وقت نداشتند و هرکسی را بیرون کشیدند. آن زمان بود که من به آنجا رسیدم. "

هری و رون سعی کردند به نظر می رسید که این داستان برای آنها تازه نیست.

"خوب - در این مورد ..." پروفسور مک گونگال گفت: "خانم گرنجر، شما دختر احمقانه، چگونه می توانید از برخورد با یک تله کوه به خودتان فکر کنید؟"

هرمیون سرش را تکان داد. هری سخاوتمند بود. هرمیون آخرین شخصی بود که در برابر قوانین کار می کرد و در اینجا او، وانمود می کرد، برای از بین بردن آنها. مثل اینکه اسنیپ شیرینی ها را شروع کرده بود.

میراث مکتوب و حافظه‌ای است که در تاریخ ماندگار می‌شود

هویت همه ملت‌ها به میراث مکتوب و حافظه‌ای است که در تاریخ ماندگار می‌شود، این میراث یک پشتوانه برای تایین روحیات ملت‌ها است. ما ایرانیان نیاز به حفظ حافظه تاریخی داریم.

رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ادامه داد: اسناد پشتوانه‌ جدی مردم ایران و اصفهان است چرا که این مردم در طی سالیان دراز سلاطین مختلفی را تجربه کردند.

بروجردی گفت: این اسناد می‌توانند به ترسیم جایگاه این سرزمین در طول تاریخ کمک کنند همچنین با مطالعه اسناد می‌توان راه توسعه‌ای که برخی ملت‌ها طی کردند تا به الگویی برای دیگر ملت‌ها تبدیل شوند را فهمید.

نیازی به ترس از ترول نیست


شگفت انگیز بود چندین کلاهک بنفش بنفش از انتهای پروفسور دامبلدور منفجر شد تا سکوت کند.

"پیشوا،" او rumbled، "خانه خود را منجر به بازگشت به خوابگاه فورا!"

پرسی در عنصر او بود.

"بیا دنبالم! با هم، اول سالها! نیازی به ترس از ترول نیست اگر شما سفارشات من را دنبال کنید! در حال حاضر نزدیک به من بمانید. راه، سال های اول از طریق! ببخشید، من پیشوا هستم! "

هری می خواست چطور می توانست یک ترول بگیرد؟ آنها از پله ها بالا رفتند.

رون گفت: "از من بپرسی، آنها واقعا احمقانه هستند". "شاید Peeves اجازه دهید آن را برای یک شوخی هالووین."

آنها گروه های مختلفی از مردم را که در جهات مختلف گشت زده بودند به تصویب رساندند. هری در حالی که از طریق جمعیتی از Hufflepuffs اشتباه گرفته بودند، ناگهان دستان ران را گرفت.

"من فقط فکر کردم - هرمیون."

"آنچه در مورد او؟"

"او درباره ترول نمی داند".

ران کمی لب خود را لمس کرد

او گفت: "اوه، درست است." "اما Percy'd ما را بهتر نمی بینیم."

به پایین آمدن، آنها به Hufflepuffs پیوستند که به طرف دیگر راه می رفتند، یک گودال جانبی را ترک کردند و به سوی حمام دختران تکان دادند. آنها وقتی گوش می دادند، پشت سر آنها را می شنیدند، گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه اند

"پرسی!" رون را با صدای بلند، هری را به پشت یک گریفین سنگی کشید.

با این حال، چشم انداز اطراف آن، آنها Percy اما اسنایپ را دیدم. او از راهرو عبور کرد و از بین رفت.

هری زمزمه کرد: "چی کار می کنی؟" "چرا او در سیاه چال با بقیه معلمان نیست؟"

"من را جستجو کن"


به آرامی در صورت امکان، آنها در کنار راهرو بعدی پس از استنتاج های محو شدن اسنیپ افتادند.

هری گفت: "او برای طبقه سوم می رود، اما ران دستش را بالا برد.

"آیا می توانید چیزی بویید؟"

هری فریاد زد و صدای ضعیف به بینی هایش رسید، مخلوطی از جوراب های قدیمی و نوع توالت عمومی هیچ کس به نظر نمی رسید تمیز شود.

و سپس آنها آن را شنیده - یک تند و سریع، و footfalls کمرنگ از پاهای غول پیکر. رون اشاره کرد - در پایان گذر به سمت چپ، چیزی بزرگ به سوی آنها حرکت کرد. آنها به سایه ها فرو ریختند و تماشا می کردند، به عنوان یک پاترون ماه مهتابی ظاهر شدند.

آقاخان کرمانی

از قدرت سیاسی خود استفاده کرد و پایگاه اجتماعی برای خود ساخت. آقاخان از کرمان شورش و فتنه خود را آغاز کرد و پس از شکست به هندوستان فرار کرد و در نتیجه رهبری اسماعیلیه از آن تاریخ از ایران منتقل شد. اعمال آقاخان باعث مصیبت‌های بسیار برای مردم کرمان شد. جالب است که یکی از تاریخنگاران مشهور به آقاخان 24، امام فعلی شیعیان اسماعیلی نامه‌ای نوشت و گفت که «جد شما جنگ‌هایش را در کرمان کرد و مردم کرمان به خاطرش کشته شدند، اکنون شما در زنگبار و سوئیس بیمارستان می‌سازی؟ حداقل بیا و یک مدرسه در کرمان بساز.» مسائل و مصایبی این‌چنین مردم کرمان را ترسو کرده است.

فهرستگان ارتباطات

این استاد دانشگاه درباره دو تحقیق روزنامه‌نگاران ایران و آموزش روزنامه‌نگاری و کتاب «فهرستگان ارتباطات» توضیحاتی را اشاره کرد و گفت: کتاب «فهرستگان ارتباطات» تمامی منابع این حوزه را از زمان رضاشاه تاکنون دوره می‌کند اما در سال 1376 من تحقیق را باعنوان ارتباط جمعی در کشورهای اسلامی برای تدریس در دوره دکتری تالیف کردم که متاسفانه به چاپ نرسید. بعدها طی سه دوره در سال‌های 74، 79 و 83 به فاصله 15 سال تحقیق انتقاد در مطبوعات ایران را انجام دادم و نشان دادم که چگونه در ایران نقدکردن تنها نق زدن است.