تاپسو

تاپسو

تاپسو

تاپسو

نیازی به ترس از ترول نیست


شگفت انگیز بود چندین کلاهک بنفش بنفش از انتهای پروفسور دامبلدور منفجر شد تا سکوت کند.

"پیشوا،" او rumbled، "خانه خود را منجر به بازگشت به خوابگاه فورا!"

پرسی در عنصر او بود.

"بیا دنبالم! با هم، اول سالها! نیازی به ترس از ترول نیست اگر شما سفارشات من را دنبال کنید! در حال حاضر نزدیک به من بمانید. راه، سال های اول از طریق! ببخشید، من پیشوا هستم! "

هری می خواست چطور می توانست یک ترول بگیرد؟ آنها از پله ها بالا رفتند.

رون گفت: "از من بپرسی، آنها واقعا احمقانه هستند". "شاید Peeves اجازه دهید آن را برای یک شوخی هالووین."

آنها گروه های مختلفی از مردم را که در جهات مختلف گشت زده بودند به تصویب رساندند. هری در حالی که از طریق جمعیتی از Hufflepuffs اشتباه گرفته بودند، ناگهان دستان ران را گرفت.

"من فقط فکر کردم - هرمیون."

"آنچه در مورد او؟"

"او درباره ترول نمی داند".

ران کمی لب خود را لمس کرد

او گفت: "اوه، درست است." "اما Percy'd ما را بهتر نمی بینیم."

به پایین آمدن، آنها به Hufflepuffs پیوستند که به طرف دیگر راه می رفتند، یک گودال جانبی را ترک کردند و به سوی حمام دختران تکان دادند. آنها وقتی گوش می دادند، پشت سر آنها را می شنیدند، گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه گوشه اند

"پرسی!" رون را با صدای بلند، هری را به پشت یک گریفین سنگی کشید.

با این حال، چشم انداز اطراف آن، آنها Percy اما اسنایپ را دیدم. او از راهرو عبور کرد و از بین رفت.

هری زمزمه کرد: "چی کار می کنی؟" "چرا او در سیاه چال با بقیه معلمان نیست؟"

"من را جستجو کن"


به آرامی در صورت امکان، آنها در کنار راهرو بعدی پس از استنتاج های محو شدن اسنیپ افتادند.

هری گفت: "او برای طبقه سوم می رود، اما ران دستش را بالا برد.

"آیا می توانید چیزی بویید؟"

هری فریاد زد و صدای ضعیف به بینی هایش رسید، مخلوطی از جوراب های قدیمی و نوع توالت عمومی هیچ کس به نظر نمی رسید تمیز شود.

و سپس آنها آن را شنیده - یک تند و سریع، و footfalls کمرنگ از پاهای غول پیکر. رون اشاره کرد - در پایان گذر به سمت چپ، چیزی بزرگ به سوی آنها حرکت کرد. آنها به سایه ها فرو ریختند و تماشا می کردند، به عنوان یک پاترون ماه مهتابی ظاهر شدند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.